پناهگاه

هر چقدر هم که ضعيف باشی

 گاهی اوقات
می توانی تکیه گاه باشی
[ دو شنبه 18 آبان 1394برچسب:, ] [ 16:35 ] [ میلاد ]
[ ]

داستان یک ازدواج

 

یکی بود یکی نبود

يه روزی از روزا
با يه دختری آشنا شدم.
اون اولا واسم مثل يه دوست خوب بود.
يه دوست که باهاش بتونم راحت درد دل کنم.
ولی کم کم خيلی بهش عادت کردم.
واسم با ديگران متفاوت بود.
عاشقش شدم.
عشق اولم بود.
نمی دونستم چه جوری بهش بگم.
چه جوری نشون بدم
که دوستش دارم.
روز ها گذشت.

[ 14 آبان 1394برچسب:, ] [ 12:34 ] [ میلاد ]
[ ]

ملاقاتهای عاشقانه

 

 

روزهای عاشقانه


  1 يك روز در يكي از كلاسهاي عاشقانه « نانسي . جي » به ماگفت كه او و شوهرش در طول يك ماه روزي را براي بازي كردن تعيين كرده اند ... به سرعت

 

كلاس ما مجذوب اين ايده شد و بحث دربارة آن را آغاز كرديم ... به اين صورت در حال حاضر ما زوجهايي را داريم كه روز موسيقي ،غذا خوردن با هم و البتة

رابطة جسماني شان را جشن مي گيرند .
2
 شما مي توانيد موضوعات خاصي را براي روزهاي مختلف در نظر بگيريد .

- موضوع غذا : تمام روز را بر روي غذا و مسائل مربوط به آن متمركز شويد ... صبحانة مخصوصي آماده كنيد ، به خريد برويد و برنامه هاي وراكي متنوع و

گوناگوني را براي همسرتان تدارك ببينيد .

- موضوع احساسي : تمام روزرا فقط به حواس پنجگانة خوتان توجه كنيد و اقداماتي را برنامه ريزي نمائيد كه توجهتان را به حواس پنجگانه تان معطوف دارد ...

[ 14 آبان 1394برچسب:, ] [ 12:34 ] [ میلاد ]
[ ]

خانه‌ی پدری

 

 

فکر می‌کردم حالا که بعد از سالها برگشته‌ام خانه‌ی پدریم می‌توانم ارامش داشته باشم اما تمام تصوراتم نقش برآب شد. روزهای اول با شادمانی و خوش‌خیالی تمام اثاثیه قدیمی را بردم توی زیر زمین و درش را قفل گنده‌ای زدم. اتاقها را رنگ زدم. پرده‌های نو اویختم. گلدان‌های تر و تازه توی گلخانه‌ی جلوی ایوان چیدم. بهار بود. درخت گیلاس وسط باغچه شکوفه داده بود. یاسها غرق گل بودند. نازگل گفت: چه حوصله ای‌داری مامان و دسته‌ی چمدانش را کشید، چرخ‌هایش قرچ قرچ کردند  روی موزاییک‌های حیاط و از دم در داد زد خداحافظ. شب اول برقها رفت. کلی دنبال کلید قفل زیر زمین گشتم. درش را که باز کردم دیدم بر و بر تماشایم می‌کنند. چارپایه را برداشتم و توی تاریکی رهایشان کردم.

روز بعد قالیچه کهنه‌ای را پهن شده روی ایوان دیدم. مشتی ارزن رویش بود و دو کبوتر داشتند تند تند به ارزن‌ها نوک می‌زدند. سیر که شدند پر زدند رفتند روی دیوار روبرویی. قالیچه را تا زدم بردم توی زیر زمینی. دوباره درش را قفل کردم. یک روز عصر که داشتم از خانه بیرون می‌رفتم دیدم تمام گلهای محمدی را چیده‌اند. یک گل روی شاخه‌ها نبود. به خودم وانمود کردم باد آمده است. اینطور بود که به یک زندگی مسالمت‌آمیز تن دادم. اما آنها روز به روز دایره‌اشان را وسیع‌تر کردند. گاهی کتاب‌هایم را کش می‌روند. لنگه جوراب‌هایم را؛ حتا کفش‌هایم را قایم می‌کنند. اوایل فکر می‌کردم دچار خیالات شده‌ام. حالات روانی پیدا کرده‌ام مثلا پارانویا و این چیزها. دیدم نه، از این حرفها گذشته است. میوه‌ام را جلوی رویم از توی بشقاب برمی‌دارند و گاز می زنند. اهمیت ندادم. حتا شال حریر آبیم را برداشتند. چروکیده و کثیف از زیر جاکفشی پیدایش کردم.

[ 14 آبان 1394برچسب:, ] [ 12:34 ] [ میلاد ]
[ ]

2 روش برای گفتن دوستت دارم بدون گفتن حتی یک کلمه

همانطور که می دانید گفتن دوستت دارم برای شما و همچنین برای نامزدتان بسیار اهمیت دارد. اما شما نباید به گفتن دوستت دارم بسنده کنید. درحقیقت، ابراز علاقه غیر کلامی روش بهتری برای جذب کردن مردان است.

 

مردها تمایل دارند که دوستت دارم را در کارهایشان ثابت کنند بنابراین برای ابراز احساساتشان کمتر از این جمله استفاده می کنند.  ما در اینجا شما را با نحوه ابراز علاقه چند نفر آشنا می کنیم تا ببینید چگونه می توانید علاقه و عشقتان را بدون گفتن یک کلمه به طرف مقابلتان ابراز کنید.  

[ 14 آبان 1394برچسب:, ] [ 12:34 ] [ میلاد ]
[ ]

عشق نوشت...

نقشه  جغرافیا را قبول ندارم

هر جا که تو رفته ای

دورترین نقطه ی دنیاست

 

[ 14 آبان 1394برچسب:, ] [ 0:18 ] [ میلاد ]
[ ]

حقیقت نوشت.....

درد یعنی

سرت به همون سنگی بخوره که به سینه میزدی....!!!!

گل بانو نوشت:جمله سنگینی بود،خودم توش موندم....!!!!! والا

[ 14 آبان 1394برچسب:, ] [ 0:18 ] [ میلاد ]
[ ]

حقیقت نوشت.....

روزگاریست که شیطان فریاد میزند:

آدمی پیدا کنید،

می خواهم سجده کنم.....!!!!!

[ 14 آبان 1394برچسب:, ] [ 0:18 ] [ میلاد ]
[ ]

دل نوشت......

این روزها می گذرد

ولی من از این روزها نمی گذرم........

[ 14 آبان 1394برچسب:, ] [ 0:18 ] [ میلاد ]
[ ]

دل تنگ نوشت.......

[ 14 آبان 1394برچسب:, ] [ 0:18 ] [ میلاد ]
[ ]

گل بانو نوشت.....

خسته ام
مثل عمه ای که ۲۰ تا برادرزاده داره :|

 

 

سلام به دوستای گلم ،نخ سوزن ثنا جونم

بالاخره من اومدم

دیر اومدم

ولی ....

خوش اومدم

 

[ 14 آبان 1394برچسب:, ] [ 0:18 ] [ میلاد ]
[ ]

گل بانو نوشت.....

خسته ام
مثل عمه ای که ۲۰ تا برادرزاده داره :|

[ 14 آبان 1394برچسب:, ] [ 0:18 ] [ میلاد ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد